این چند وقت که زندگیمون رنگ ارامش گرفته
خیلی با ارامش بیشتری میتونیم باهم صحبت کنیم
و وقتایی که باهم وقت میگذرونیم واقعا خوش میگذره
من علاقه شدیدی به درست کردن مواد غذایی فریزری دارم و اطرافیانم همیشه بهم سفارش میدن
اقای میم همیشه جور سفارشات منو میکشه
مثلا این سری ۸ کیلو مایه فلافل باید درست میکردم
تمامشو برام چرخ کرد دو دور،اکثر ظرفاشم برام شست و خریدای بیرونمم انجام داد
از این همراهی کردن و پایه بودنش واقعا خوشم میاد
فکر میکنم بعد از یکسال زیر سقف رفتن و دوسال و نیم از شروع آشنایی
زندگیمون رنگ و بوی دیگه ای گرفته
پریشب اقای میم خوابش برده بود و من همچنان در تلاش بودم برای خوابیدن
وقتی از این پهلو به اون پهلو شد میون خواب و بیداریش منوبغلم کرد و بوسید و در گوشم گفت خیلی عاشقتم خیلی بیشتر از چیزی که فکرشو بکنی
یک لحظه حس کردم بیشتر از هرباری با ابراز علاقه ش قلبم لرزید
پی نوشت:حتی دلم نمیخواد یک ساعتم برگردیم به عقب
دکتر نوشت...برچسب : نویسنده : my-memories-t بازدید : 49