دیروز دومین سالگرد عقدمون بود
چقدر زود گذشت
با اقای میم رفتیم بستنی خوردیم و برام کادو خرید
هورمونام بهم ریخته و لکه بینی دارم
اعصابم افتضاح خورده و دلم میخواد با همه دعوا کنم
خیلی اقای میم در برابر عصبی بودنم صبوری کرد وگرنه قطعا بد دعوامون میشد
امروزم که از در اومد تو سعی کرد با لطافت باهام برخورد کنه گفت میدونم شرایطتو
مگه زندگی همین چیزای کوچیک نیس؟
دکتر نوشت...برچسب : نویسنده : my-memories-t بازدید : 44