دیروز دومین سالگرد عقدمون بودچقدر زود گذشتبا اقای میم رفتیم بستنی خوردیم و برام کادو خریدهورمونام بهم ریخته و لکه بینی دارماعصابم افتضاح خورده و دلم میخواد با همه دعوا کنمخیلی اقای میم در برابر عصبی بودنم صبوری کرد وگرنه قطعا بد دعوامون میشدامروزم که از در اومد تو سعی کرد با لطافت باهام برخورد کنه گفت میدونم شرایطتومگه زندگی همین چیزای کوچیک نیس؟ بخوانید, ...ادامه مطلب