قصاصی که به چشم دیدم

ساخت وبلاگ

چند وقت پیش تو گروه دوستانمون بحث سختیای زندگی مشترک شد

و من فهمیدم وقتی دوست قدیمی سه ماهه باردار بود به اختلاف شدیدی برخوردن با همسرش و قرار بود جدا بشن و خواهرشوهرش پیشنهاد سقط داده بود

اون شبی که این حرفو ازش شنیدم کلی گریه کردم نه برای اون

برای خودم که روزی فکر میکردم اگر حرفایی که بهم زد رو یجای دیگه جور دیگه ای بشنوه میفهمه بهم بدی کرده و دلم اروم میشه

اگر نوشته های فروردین و اردیبهشت ۱۴۰۰ رو بخونید متوجه میشید که اقای میم درمورد این حسی که داشتم چی بهم گفته بود

گفته بود ادمایی که حکم قصاص میدن وقتی دار زدن طرف رو میبینن بازم دلشون اروم نمیشه پس سعی کن ظرفیت وجودی خودتو بالا ببری

و این حرفش منو اروم کرده بود و دیگه فکرنمیکردم کاش دوست قدیمیم اون حرفارو بشنوه و همیشه برای خوشبختیش دعا کردم

ولی حقیقتا وقتی این صحبتاشو شنیدم

ناراحت شدم و به خودم‌گفتم نکنه ذره ای من آه کشیدم و توی زندگیش درست زمانی که بچه معصومی توی شکمشه این ماجرا براش اتفاق افتاده

یکی از خصوصیات خوبی که آقای میم همیشه برام داشته و داره اینکه میتونم راحت پیشش حرف بزنم بدون اینکه قضاوتم کنه

اخرشب براش این جریان و خوابی که دیده بودم رو تعریف کردم

و گفتم نیاز داشتم بشنوی حرفمو

و بهم گفت تو مسئول زندگی بقیه نیستی انقدر خودتو مقصر ندون

و فکر میکنم باید عذاب وجدانی که دارم رو کنار بذارم

+داشتیم با اقای میم حرف میزدیم درمورد داشتن بچه

آقای میم عاشق بچه ست ولی من هیچوقت زیر بار بچه دار شدن نرفتم

و بهش گفتم برای بچه دارشدن دوتا شرط دارم که اگر اجرا بشه حاضرم از ماه بعد قدم برداریم برای بچه دارشدن

اول اینکه بدونم کمکم میکنی و حامی منی

چون من هم سرکار میرم و هم کارای خونه هست و به اندازه کافی خسته هستم

دوم اینکه سعی کنیم مشکلاتی که مثل همه زن و شوهرا داریم رو باهم حل کنیم و اگر نیاز شد بریم پیش مشاور تا بتونیم پدر و مادر بهتری برای بچمون باشیم

وقتی اینارو گفتم چشماش برق زد از خوشحالی و گفت تلاشمو میکنم

ولی واقعا دوس ندارم تا سال دیگه زیر بارش برم دکتر نوشت...

ما را در سایت دکتر نوشت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : my-memories-t بازدید : 80 تاريخ : چهارشنبه 19 بهمن 1401 ساعت: 15:19