خوشحالی نوشت

ساخت وبلاگ
عاشقتم آنتوان چخوف

عاشق تک تک نمایشنامه هاتممم

عاشق نمایشنامه باغ آلبالوتم که کتاب داداش دوستمه و داده بهم بخونمش

عاشق نمایشنامه ی سه خواهرتم که داداشش به دوستم گفت از ترلان کتابشو میگیری که بخونم؟

میدونید برای یکی که عاشقه همین یه حرکت کوچیک چقدر پر از خوشحالیه؟

میدونید چقدر عاشق اسمم شدم از وقتی به زبون اوردتش و برای اولین بار ازم چیزی خواست؟

امشب اصلا دوس ندارم اون بُعدِ منطقیم این همه حس خوبم رو سرکوب کنه و هی بگه به این چیزای مسخره ی کوچیک دل خوش نکن

اما من اولین دختری هستم که از سلیقه م خوشش اومده و ازم چیزی درخواست کرده،قلبم بیشتر میتپه وقتی تاکید میکنه کتاب هامو فقط به ترلان بده چون مثل خودم روی نگهداری کتاب حساسه

فقط امشب میخوام اون بُعدِ منطقیم رو بذارم کنار و از ته دلم خوشحال باشم

چقدر دلم آروم شد وقتی فهمیدم فقط لحظه ای از ذهنش گذشتم..!

دکتر نوشت...
ما را در سایت دکتر نوشت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : my-memories-t بازدید : 78 تاريخ : سه شنبه 7 اسفند 1397 ساعت: 2:59